رویکردهای جامعه شناسی و روان شناسی در مورد سلامت روان اساسا متفاوت میباشند. برخلاف دیدگاههای روان شناسی و بیولوژیکی که به خصوصیات شخصی و ویژگیهای مغزی افراد میپردازند، جامعه شناسان بر تاثیر شرایط اجتماعی بر سلامت روان و بیماریهای روانی تمرکز میکنند. تاکید متمایز رویکردهای جامعه شناسی بر این است که فرآیندهایی مانند زندگی، شرایط اجتماعی و نقشهای اجتماعی، ساختارهای اجتماعی و باورهای جمعی فرهنگی بر حالات روحی افراد و سلامت روان تاثیرگذار میباشند. به عبارتی آن چه سلامت روان افراد را شکل میبخشد فقط به شخصیت یا نرونهای (Nuron) مغزی افراد بستگی ندارد بلکه به شرایط اجتماعی که با آن روبهرو هستند بستگی دارد و این شرایط در گروههای اجتماعی، جوامع و دورههای تاریخی مختلف متفاوت است.
▫️در سطح جهان زنان بیشتر از مردان با اختلالات روانی دست به گریبان هستند. علاوه بر مولفههای بیولوژیکی در مورد زنان از دوران بلوغ و نوجوانی و تکامل جنسی گرفته تا دوران بارداری، زایمان، شیردهی، پس از بارداری و دوران یائسگی که هر یک از نظر بیولوژیکی میتواند زمینههای سلامت روان را تاثیر گذارد و علم پزشکی در زمینه ابعاد این تاثیرات و درک عمیق از آنان گامهای برجستهای برداشته است، فاکتورهای اجتماعی، عوامل فرهنگی و از دیدگاه جامعه شناسی سلامت روان، دلایل گوناگونی برای آسیب پذیری زنان وجود دارد. از این رو میزان بالاتر افسردگی زنان در سطح جهان فقط دلایل بیولوژیکی ندارد بلکه مناسبات قدرت پدر مرد سالاری، تبعیضات جنسی جنسیتی، موقعیت فرودست زنان در جامعه، خشونت علیه زنان زمینه ساز آسیب پذیری روانی را در زنان برجسته میکند.
اگر چه بسیاری از مردان اقلیتهای جنسیتی به میزان فزونتری از مردان از استرس و فشارهای عصبی ناشی از فرودستی اقتصادی در نظام طبقاتی و تبعیضات اجتماعی، قومی، مذهبی و سنی رنج برده اما زمینههای آن بسیار کمرنگتر از آسیب پذیری زنان است.
جامعه شناسی سلامت روان در مورد زنان به موارد زیر به مثابه زیر ساختهایی که آسیب پذیری زنان را بیشتر از مردان مینماید تاکید دارند.
۱. مناسبات قدرت پدر مرد سالاری _ پژوهشهای علوم اجتماعی بر این امر تاکید دارند که شکاف جنسیتی یکی از شاخصهای تاثیرگذار بر سلامت روان زنان است.
۲. فقر اقتصادی یکی دیگر از زمینههای آسیب پذیری روانی زنان است. فقر سبب نگرانی از آینده عدم اطمینان به فردای زندگی، عدم دسترسی به مراقبتهای بهداشتی از جمله بهداشت روان، مشاغل بدون ثبات، شرایط سخت اشتغال، عدم وجود مزد برابر و کافی در برابر کار برابر از چالشهای فقر اقتصادی هستند که بر سلامت روان زنان تاثیر گذاشته.
۳. عدم مشارکت اقتصادی و اشتغال _ عدم استقلال اقتصادی برای زنان سبب افت عزت نفس، احساس عدم کنترل و اراده نسبت به زندگی، وابستگی اقتصادی در مناسبات زندگی زناشویی ناسالم از زمینههای آسیب پذیر برای زنان غیرشاغل در کنار عدم ارزش نهادن به نقش زنان و کارهای خانگی به مثابه بخشی از تولید ناخالص ملی که تنها ارزش مصرف دانسته نه مبادله است.
۴. اذیت و آزارهای جنسی جنسیتی، خشونت در حوزه خصوصی و عمومی از زمینههای مهم آسیبهای روانی زنان است. زنانی که به دلایل فوق دچار بیماری افسردگی هستند در بسیاری از موارد از زمینههای دیگر آسیبهای روانی چون اضطراب، اختلالات در اشتها، بیاشتهایی یا پرخوری و مصرف مواد مخدر و الکل نیز رنج میبرند.
انگ زنی اجتماعی در مورد بیماران روانی اگر چه در بسیاری از جوامع سنتی وجود دارد اما بار آن در کنار تبعیضات جنسی جنسیتی برای زنان گرانتر است.
▫️زنان مجرد و تحصیل کرده از تبعیضات فزونتری در زمینه اشتغال نسبت به سایر زنان رنج برده، قوانین حمایتی در مورد خشونت علیه زنان در حوزه خصوصی و عمومی یا وجود نداشته و یا قوانین واپسگرایی که وجود داشته از جمله حداقل سن ازدواج اساسا به صورت موثر اجرا نمیگردد و تعداد ازدواجهای زیر سن قانونی که حقوق کودک را در ایران نقض میکند، بیانگر این امر است. رسانههای ایران نمونههای متعددی از مباحث این که چرا دولت خروجیهایی برای ازدواج دختران زیر ۱۳ سال قرار میدهد، در بر دارند.
خودسوزی زنان به ویژه در مناطق مرزی از جمله کردستان، سیستان و بلوچستان و خوزستان نه به معنای تمایل به مرگ بلکه فریادی است برای درخواست کمک و توجه کردن دیگران به مشکلاتشان. همچنین موارد رسانهای شده متعددی از قتلهای ناموسی است که زیر پرده خودکشی با قرص برنج صورت میگیرید. خودسوزی زنان چه امر اعتراضی باشد مانند خودکشی هما دارابی و چه نباشد امری طبقاتی و جنسیتی است.