گزارشی از وضعیت پر‌ریسک کودکان کار در سیستان‌و‌بلوچستان

اینجا بچه‌ها زود پیر می‌شوند

✍️ بهنام مزینانی:

🔹 این روزها در بسیاری از شهرهای سیستان، گرد‌‌و‌غبار فضای مقابل چشم‌ها را می‌خورد و جایی برای به‌رخ‌کشیدن عطر و بوی آغاز سال تحصیلی نگذاشته است.

🔹 در سیستان‌وبلوچستان فقر، کم‌آبی، غبار و… زورشان بر زنگ مدرسه چربیده و بوی ماه مهر آمیخته با اینها همه‌گیر شده است. اینجا چندان خبری از ذوق‌زدگی خانواده‌ها برای آغاز سال تحصیلی نیست و بسیاری از بچه‌ها از تحصیل باز می‌مانند.

مدرسه‌های ناامن

🔹 ضجه‌های باد، وسط آسمان ملتهب جنوب خودش را به رخ می‌کشید و دانش‌آموزانی که در حیاط به دنبال ثبت خاطرات شیرین تحصیل بودند.

🔹 بارش‌های پرزور چندروزه و نعره‌های باد، ریشه آجرهای کنار دست بچه‌ها را شل کرده بود، صدای ترک‌خوردن شیارهای آجرهای سست کلاس دور دل‌آشوبی بچه‌های مدرسه می‌چرخید و ناگهان همه چیز فروریخت. رقص دیوار شکم برآمده، معلم را به پاهای دیوار انداخت تا بچه‌ها زیر آوار نمانند.

🔹 سرفه‌های معلم که با ماشین یکی از اهالی به درمانگاه برده می‌شد، این بار از جنس گچ و تخته‌سیاه نبود؛ غبار آجرهای دربه‌در ریه‌ها را پر کرده بود. و سرانجام، فشار آوار، جان آقای معلم را خاموش کرد و پرونده تدریسش برای همیشه بسته شد.

🔹 این معلم جانسپار حمیدرضا گنگوزهی بود که خود را فدایی سه دانش‌آموز کرد و امید به زندگی را در جان تک‌تکشان دمید. این نمایش اندوه‌بار، برشی از دردنامه‌های دانش‌آموزان سراوان است که چشمان بی‌فروغشان به دنبال کمترین امکانات می‌چرخد.

کار کودکان بوی جان می‌دهد

🔹 تراژدی کودکان کار سال‌های سال است به گوشمان می‌خورد و به رسانه‌ها ورود کرده، اما کارکردن کودک در برخی جاها بوی جان می‌دهد.

🔹 شغلی بی‌اعتبار که معلوم نیست هر بار که می‌روند، دستانشان به دور گردن مادرشان خواهد رسید یا نه؟ قلب‌های کوچکی که حداقلِ بقا شوریده‌حالشان کرده است. لذت سرخوشی‌های کودکی لابه‌لای حسرت‌ها دفن شده است.

🔹 شیطنت‌های کودکی که دور مردانگی و احساس مسئولیت پنهان شده است و جرئت نمایش ندارد. تنگدستی در این منطقه بچه‌ها را گاهی از چهار‌سالگی در جاده گذران زندگی می‌اندازد و دلهره پول‌های روزانه، خود را با دلشوره‌های روز امتحان عوض می‌کند.

🔹 علی که از اهالی خاش است، میان صف طولانی نانوایی هم‌کلام ما می‌شود: فشار اقتصادی به قدری است که خانواده‌ها توان تأمین مخارج تحصیل بچه‌ها را ندارند. از طرف دیگر فاصله مدارس آن‌قدر زیاد است که گاهی تنها گزینه موجود برای بچه‌ها کارکردن است. فاصله بعضی از روستاهای سیستان‌وبلوچستان تا مدرسه به 20 تا 50 کیلومتر می‌رسد که رمق بقای تحصیل از بین می‌رود و بعد از گذراندن دوره ابتدایی عملا پایان مقطع تحصیل به صدا در‌می‌آید.

🔹 و همین می‌شود که کودکیِ به نوجوانی نرسیده، می‌افتد وسط جاده وحشت. دنیایی عجیب که انتخابشان عملا میان دو موضوع محدود می‌شود؛ اینجا نوجوان‌ها متناسب با علایقشان وارد حرفه تخصصی افغان‌کشی یا سوخت‌بری می‌شوند و این اولین انتخاب آنها در زندگی است و برای اولین بار حس ارزشمندی را تجربه می‌کنند، چون قدرت انتخاب دارند.

Comments (۰)
Add Comment